شنبه، دی ۲۳

كادر درمان

با نگراني براي گرفتن جواب آزمايش پدر وارد بيمارستان شدم. نگهباني كه تفهيم آميز نگاهم كرد را با جمله ي «بخش سي‌تي آنژيو» رد كردم. به پذيرش قسمت رسيدم و سراغ جواب آزمايش را گرفتم. مسئولش نبود ولي همكارش تلاش كرد كارم را راه بياندازد ليك نتوانست. دقيقه اي نشستم و مسئولش آمد و جواب را با لبخند به دستم داد و در پاسخ به پرسشم در خصوص مدارك، عكس‌ها و لوح فشرده ي آزمايش، با آرامش گفت همه را آماده كرده و داخل پاكت قرار داده، ولي براي اطمينان خودم هم نگاه كنم. پس از تشكر، خداحافظي كردم و بيرون آمدم.

اين برشي حقيقي از امروزم بود. حال چرا تعريفش كردم...
هميشه مي‌گويم بايد با كادر بهداشت و درمان با آرامش و مهرباني برخورد كرد كه كار سخت و حساسي دارند. از آن طرف هم انتظار دارم كه آنان به ملاحظه ي وضع جسمي بيمار و حالت روحي شكننده ي بيمار و همراهانش كه نگراني‌هاي مضاعفي را بر دوش مي‌كشند، صبورانه و محبت آميز برخورد كنند. ولي خب هميشه بازي به اين خوبي نيست.
سال گذشته كه پدرم سكته كرده بود، براي انتقالش از اورژانس به سي سي يو كه برايش حياتي بود، مجبور شدم بارها و بارها با اين و آن دعوا و داد و بيداد كنم. انگار نه انگار كه هر كس وظيفه اي دارد و براي انجام آن است كه حقوق مي گيرد. برخوردهاي بي توجهانه و جواب‌هاي سربالا براي مني كه پدرم را در لبه ي تيغ حس مي كردم به هيچ روي پذيرفتني نبود. دو روز كامل از صبح تا عصر دعوا كردم! از من آرامش پيشه بعيد بود.
از آن ايام اين خاطره بد در ذهنم ماند و حال است كه درك مي كنم ارزش لبخند آرامش بخش پرستاري را كه خودش همه ي كارهايي را كه وظيفه اش بود، بي نياز به تذكر انجام داد و فارغ از نتيجه ي آزمايش -خوب يا بد- نقش خود را در مقام عضوي از كادر درمان به بهترين نحو ايفا كرد. تشكري كه از او كردم به راستي صادقانه بود.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

و کاش نوشته بودی جوابش را که برای من سر در گم این هم لحظه ای آرامش می توانست باشد.
روزی دیگر از خودت خواهم پرسید.
از بودنت سپاس.
*
*
*
زمستان سال گذشته به یادم هست