دكتر سين مي گفت: بعد از تصويب قطعنامه ي 598 و پايان رسمي جنگ ايران و عراق، صدام اعلام كرد ما در جنگ پيروز شديم و متجاوزين ايراني رو كه به خاك ما وارد شده بودند تا خطوط مرزي شان عقب رانديم و تا يك هفته اعلام جشن و سرور و پايكوبي كرد. ولي از اين طرف، ايرانيان جام زهر نوشيدند و غصه خوردند كه چرا... ولي بعد از چند وقت كه ديدند عراقي ها جشن گرفتند، گفتند كه نخير! شما بازنده بوديد و ما برنده شديم و در ايران هم جشن پيروزي -نه در آن شكل و شمايل عراقي ها ولي به هر حال- اعلام شد و با بيان اينكه ما هيچگاه چشم طمعي به خاك همسايگانمان نداشتيم و هدفمان از جنگ تحميلي هم تنها بيرون راندن دشمنان بعثي از خاك كشورمان بود، پايان جنگ را با دستيابي كامل به تمامي اهداف، موفقيت آميز و پيروزمندانه خواندند.
ديروز صدام را اعدام كردند. در فرهنگ و اصالتمان هست كه پشت هر رفته اي چه خوب و چه بد ‹خدابيامرزي› بگوييم. خدا از سر تقصيراتش بگذرد.
اهل فن و آلودگان به سياست اما به ديده ي شك به اين منظره نگريستند كه چه تضميني است شخص معدوم همان صدام حسين و نه يكي از مشابهان بسيارش باشيد؟ كسي دليل موثقي دارد؟
پ.ن.
يادم مياد بچه كه بوديم و توي دعواها و بازي هاي مدرسه، وقتي از دهنمون يه فحش آبدار درميومد و طرف داغ ميكرد و ميگفت با كي بودي؟ فوري مي گفتيم «با صدام!» بچه هاي امروزي ديگر كسي رو براي نجات خودشون ندارن!